فرنیک، ماکارونی، پوشک و شورت
چند روزی بود که یکهو می گفتی مامی ماکاری. (ماکارونی) وقتی ازت می پرسیدم ماکارونی می خوای چیزی نمی گفتی و بی خیالش می شدی. امروز برات ماکارونی درست کردم. وقتی ظرف ماکارونی رو دیدی با خوشحالی گفتی: wow,ماکاری. خیلی باحال گفتی. من و فرید کلی خندیدیم. راستی یادم رفت بگم تقریبا 2 ماهی می شه از پوشک گرفتمت. آسون بود. البته موقع خواب یا وقتی می ریم بیرون هنوز پوشکت می کنم. آخه شبها هنوز تز خواب بیدار می شی و شیشه شیر می خوای. خلاصه از وقتی از پوشک گرفتمت دیگه همیشه شورت پات می کنی. اوایل این شورت خیلی برلت جالب بود مرتب شورت رو نشون می دادی و به من می گفتی شورت و شلوار رو نشون می دادی می گفتی شباده ( شلوار) بعضی وقتها هم شلوار رو نشون...
نویسنده :
سمیرا
19:29