فرنیکفرنیک، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

یک زندگی

فرنیک، ماکارونی، پوشک و شورت

چند روزی بود که یکهو می گفتی مامی ماکاری. (ماکارونی) وقتی ازت می پرسیدم ماکارونی می خوای چیزی نمی گفتی و بی خیالش می شدی. امروز برات ماکارونی درست کردم. وقتی ظرف ماکارونی رو دیدی با خوشحالی گفتی: wow,ماکاری. خیلی باحال گفتی. من و فرید کلی خندیدیم.  راستی یادم رفت بگم تقریبا 2 ماهی می شه از پوشک گرفتمت. آسون بود. البته موقع خواب یا وقتی می ریم بیرون هنوز پوشکت می کنم. آخه شبها هنوز تز خواب بیدار می شی و شیشه شیر می خوای.  خلاصه از وقتی از پوشک گرفتمت دیگه همیشه شورت پات می کنی. اوایل این شورت خیلی برلت جالب بود مرتب شورت رو نشون می دادی و به من می گفتی شورت و شلوار رو نشون می دادی می گفتی شباده ( شلوار) بعضی وقتها هم شلوار رو نشون...
22 تير 1392

بدون عنوان

  این روزها خیلی شیطون شدی. بعد از مهد یک ساعتی تو حیاط مجتمع همون جا با وسایل بازی که تازه نصب کردن مثل الاکلنگ و سرسره و... بازی می کنی، تازه یک خانم هست که 2 تا سگ کوچولو داره و تو هر روز می خوای وایستی و اونا رو ببینی.  شبها خودت کتابهات رو می یاری و دونه دونه به من می دی و می گی: بخون. بعدش شیرت رو می خوری و خوابت می بره. باید این شیشه شیر رو ازت بگیرم دیگخ. آخه دندون هات خراب می شه مامان جون. آخر شب هم که باید upin ipin که کارتون مالایی هست رو ببینی و البته پلنگ صورتی. کلی برای خودت ادا در می یاری و غش غش می زنی زیر خنده. کلمه های فارسی رو هم که چپه می گی. مثلا گبالی می شه گلابی. یا چورمه که می شه مورچه. کبالا که می...
15 تير 1392

بدون عنوان

بهت گفتم: مامان یک دقیقه وایستا ازت عکس بندازم. اونوقت اینجوری برام ژست گرفتی.  این هم از پازل درست کردن، خداییش با اینکه پازل سختی اما خوب بلدی درستش کنی.    این هم از اشک های دونه دونه.         عاشق خرید و سبد و اینجور چیزهایی.    این هم فرنیک و باباش، به قول خودش بابی آقا.      این هم از لباس پوشیدنت، آستین و یقه رو کردی تو پاهات.       ...
15 تير 1392

بدون عنوان

خوب بالاخره من هم مجبور شدم وبلاگ رو از blogfa  به  niniweblog تغییر بدم.  الان سه ماهی هست که وقت نکردم خاطراتت رو بنویسم. البته همشون رو یادم هست. از شیطو نیهات گرفته تا شیرین زبونی هات. کلی اتفا افتاد تو این مدت. مامان شری و خاله هانیه اومدن اینجا و 1 ماه پیش ما بودند. کلی خوش گذشت به ما. تو کلی با مامن شری بازی می کردی. دکتر می شدی و همه رو معاینه می کردی.  فنس فنس ( نفس نفس) خوبه، حالا پشت  فنس فنس خوبه بعد از ظهر ها که از مهد بر می گردی کلی خاطره تعریف می کنی. که مثلا نی نو چه کار کرد یا دد یا یو وی، تامی ، اینا اسم دوستای چینی مهدت هستند.  هفته پیش به من گفتی: mamy where do you go  گفتم چ...
8 تير 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یک زندگی می باشد